کد خبر: ۹۸۰۶
۰۴ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۷:۰۰

خانه میرمرتضوی‌ها، پاتوق اهل فرهنگ و ادب است

برنامه‌هایی که خانواده میرمرتضوی برگزار می‌کنند، به نام محفل «روشنا» در بین اهل فرهنگ شناخته می‌شود. آن‌ها باشگاه روشنک را نیز برای کودکان و نوجوانان راه انداخته‌اند.

برگزاری جلسات آموزشی داستان‌نویسی برای کودکان، نوجوانان و بزرگ‌سالان، برگزاری جلسات اسطوره‌شناسی، نمایش عروسکی، خاطره‌گویی خبرنگارها، شب شعر، حافظ‌خوانی و مثنوی‌خوانی، نقد فیلم و تقدیر از نویسندگان، تنها بخشی از فعالیت‌های خانواده میرمرتضوی است که به میزبانی آنها و در منزل شخصی‌شان رقم می‌خورد. فعالیت‌های فرهنگی در وجود این خانواده جریان دارد و از کودکی تا به امروز، در عرصه‌های مختلفی خودش را نشان داده است. 

عروسک انگشتی می‌سازند، پرده می‌کشند و برای بچه‌ها نمایش عروسکی اجرا می‌کنند. شعر می‌سرایند و بچه‌ها آن را می‌خوانند. داستان می‌نویسند و به‌صورت مکتوب و مجازی منتشر می‌کنند، مسابقه برگزار می‌کنند. با بچه‌ها بچگی می‌کنند و با بزرگ‌ترها، بزرگی! درآمدی هم عایدشان نمی‌شود، فقط دغدغه فرهنگ و ادب را دارند و می‌خواهند خانه‌شان یک محفل ادبی و فرهنگی باشد. 

برنامه‌هایی که این خانواده محله دانشجو برگزار می‌کنند، به نام محفل «روشنا» در بین اهل فرهنگ شناخته می‌شود. به‌تازگی هم باشگاه روشنک را برای کودکان و نوجوانان راه انداخته‌اند که یکی از فعالیت‌های اصلی‌اش، امانت دادن و به گردش انداختن کتاب‌های کتابخانه‌های شخصی است.

 

تولد روشنا

گفت‌وگویمان با خانواده میرمرتضوی را در منزلشان و کنار میزی انجام می‌دهیم که پرچم رومیزی روشنا بر روی آن گذاشته شده و عطر دمنوش به‌لیمو از فنجانی به مشاممان می‌خورد که همین آرم بر روی آن حک شده است.

بیشتر فعالیت‌های محفل روشنا را هدیه سادات میرمرتضوی و مادرش مریم میرمرتضوی پیش می‌برند، اما انرژی و انگیزه این دو نفر آن‌قدر زیاد است که همه اعضای خانواده را درگیر کرده است؛ به‌عنوان مثال لوگوی روشنا را ریحانه، خواهر بزرگ‌تر هدیه، طراحی کرده است.

هر کتابی به امانت داده شود، هزینه‌اش را به خود مالک کتاب می‌دهیم

او مدرک کارشناسی‌ارشد زبان‌وادبیات فارسی دارد و کلاس‌های اسطوره‌شناسی و شاهنامه‌خوانی را در محفل روشنا برگزار می‌کند. دستی هم در نقاشی دارد. اسم روشنا با هم‌فکری همه اعضای خانواده و درنهایت به پیشنهاد مادر انتخاب شده است.

سال‌های گذشته، نرگس خواهر دیگر هدیه، طبقه پایین منزلش را دراختیار مادر و خواهرش هدیه قرار داد تا فضای بهتری برای فعالیت‌های فرهنگی‌شان داشته باشند. همان‌جا هم این فعالیت‌ها پا گرفت.

ایده تشکیل این محفل را سال ۹۹ هدیه پیشنهاد داد. او می‌گوید: ازآنجاکه من و مادرم در محافل ادبی مختلف شرکت می‌کردیم، همیشه دوست داشتم خانه خودمان هم یک پاتوق ادبی باشد.
هدیه برای اینکه حق مطلب را ادا کند، از پدر و سایر اعضای خانواده یاد می‌کند و ادامه می‌دهد: پدرم تحصیلات دانشگاهی ندارد، اما همیشه هر پولی برای کتاب و کار‌های فرهنگی می‌خواستیم، دراختیارمان می‌گذاشت.

مادر هدیه صحبت‌های او را این‌طور ادامه می‌دهد: من چهارده‌ساله بودم که ازدواج کردم. در ۵۴ سال زندگی مشترکمان، همیشه همسرم مشوق فعالیت‌های فرهنگی من بوده است. خودش اهل نویسندگی نیست، اما هر داستانی می‌نوشتم، می‌گفت برایم بخوان و بعد کلی تشویقم می‌کرد. نتیجه همین تشویق‌هایش بود که من سال ۷۷ با ۴۱ سال سن راهی دانشگاه شدم و توانستم مدرک کارشناسی‌ام را بگیرم.

منزل خانواده خوش‌ذوق میرمرتضوی،  پاتوق اهل فرهنگ و ادب است

 

بروبیای اهالی فرهنگ و ادب

پدر خانواده مدتی است کسالت دارد و به گفته هدیه، امکان گفت‌وگوی ما با او فراهم نیست، اما هدیه و مادرش، روشنی محفل روشنا را اول از همه نتیجه حمایت‌های او می‌دانند.

مریم‌خانم دوره‌های داستان‌نویسی را گذرانده و چندین داستان نوشته است. او با رادیوخراسان به‌عنوان نویسنده و کارشناس فرهنگی، همکاری کرده است. 
سال ۱۴۰۰ که محفل روشنا فعالیت رسمی خودش را شروع کرد، هر هفته سه‌چهار برنامه مختلف در خانه میرمرتضوی برگزار می‌شد. مناسبت‌های مختلف هرکدام ایده‌ای بودند برای برگزاری محفلی جدید.

هدیه می‌گوید:چون من و مادرم از سال‌ها پیش در محافل ادبی و نویسندگی حضور داشتیم، استادان و فعالان این عرصه را می‌شناختیم؛ برای همین به‌عنوان مثال نشست‌های نویسندگی را برگزار کردیم یا نقد کتاب با حضور نویسنده را گذاشتیم.

روز خبرنگار بهانه‌ای بوده است تا هدیه، خبرنگاران را دعوت کند و منزلشان محفلی برای خاطره‌گویی خبرنگاران باشد. آنها جلسات نقد فیلم با نام «نگاه و دیدگاه» را دایر می‌کردند. در امتدادش هم برنامه‌های مناسبتی مثل یادبود نجمه مولوی، نویسنده و فعال داستانی مشهد، جلسه «قصه‌های کیومرث» برای یادبود کارگردان قصه‌های مجید با مرور زندگی و آثارش، کارگاه‌های «ذهن زیبا» با موضوع مهارت‌های زندگی و... را برگزار کرده‌اند.

 

منزل خانواده خوش‌ذوق میرمرتضوی،  پاتوق اهل فرهنگ و ادب است


هم‌نشینی با کودکان در باغ قصه‌ها

هدیه و مادرش که هرکدام از این برنامه‌ها برایشان خاطره‌ای به‌یادماندنی بوده است، هر لحظه با یادآوری یکی از آنها لبخند می‌زنند و خاطرات را مرور می‌کنند. هدیه تعریف می‌کند: به‌مناسبت شب یلدا استاد ظاهر مرادی، از دوتارنوازان تربت‌جام، را به محفل روشنا دعوت کردیم. این‌قدر این برنامه جذاب بود و با استقبال روبه‌رو شد که غیر از شب یلدا، یک‌بار دیگر هم آن را با حضور یکی از استادان سه‌تار برگزار کردیم.

مریم‌خانم یاد قصه‌گویی‌ها می‌کند و می‌گوید: همیشه یکی از دغدغه‌هایم این بود که داستان‌های اصیل و پرمحتوای ایرانی را برای بچه‌ها تعریف کنم. گاهی در محافل خانگی و برای بچه‌های اطرافیان، این کار را می‌کردم، اما وقتی محفل روشنا را راه انداختیم، گفتم قصه‌گویی برای بچه‎ها هم بگذاریم. بعد با خودمان گفتیم اگر قصه‌ها را به‌صورت نمایش اجرا کنیم، تأثیر بیشتری روی آنها می‌گذارد. این شد که محفل‌های نمایش عروسکی، همراه با قصه‌گویی با نام «باغ قصه‌ها» را راه انداختیم.

برای این محفل، هدیه در اینترنت روش درست کردن بعضی وسایل را یاد می‌گرفت. خانه و درخت و... را به‌صورت کاردستی و با کاغذرنگی و وسایل بازیافتی درست می‌کرد. خانه را پرده می‌زدند و پشت پرده به اجرای برنامه برای بچه‌ها می‌پرداختند.

همیشه یکی از دغدغه‌هایم این بود که داستان‌های اصیل و پرمحتوای ایرانی را برای بچه‌ها تعریف کنم

هدیه تعریف می‌کند: موقع باران، صدای باران را با گوشی پخش می‌کردم. برای نشان دادن رعدوبرق، چراغ‌ها را خاموش روشن می‌کردیم. با لوله‌های خالی دستمال توالت، قصر کاغذی درست می‌کردم و....

او نگران بوده است مبادا اجرای این برنامه‌ها باعث تشدید کمردرد‌های مادر شود، اما مادرش این‌قدر از دیدن بچه‌ها و شور و هیاهوی آنها لذت می‌برده که به کمرش فکر نمی‌کرده و همچنان ایده‌های مختلف برای داستان‌های مختلف می‌داده است.


راه انداختن باشگاه روشنک

سال گذشته که پدر خانواده دچار بیماری می‌شود، فعالیت‌های محفل روشنا کم‌رنگ‌تر می‌شود. ازطرف دیگر، از این پس باید برنامه‌ها را در منزل شخصی برگزار می‌کردند که به قول خودشان دست‌وپایشان تنگ است.

آنها برای اجرای برنامه در منزل شخصی، دنبال برنامه‌هایی متناسب با شرایط آن هستند. یکی از این برنامه‌ها برگزاری جلسات مثنوی‌خوانی است که از سال ۱۴۰۰ آغاز شده است و همچنان ادامه دارد. در این جلسات، استاد براساس حکایت‌های مولانا، مباحث عرفانی و اخلاقی را بیان می‌کند و آنها را به زندگی روزمره پیوند می‌دهد.

از دیگر برنامه‌هایشان، راه انداختن باشگاه روشنک برای نوجوانان است.

هدیه می‌گوید: از آنجایی که کتاب، هدیه همیشگی ما به یکدیگر است و بخشی از درآمدمان صرف خرید آن می‌شود، کتابخانه‌ای پانصدجلدی داریم که خیلی محل توجه اهل ادب است. خیلی‌وقت‌ها دوستان و آشنایان از این کتابخانه، کتاب به امانت می‌برند.

سال ۱۴۰۱ یکی از دوستانم می‌خواست مهاجرت کند؛ برای همین کتاب‌های شخصی‌اش را که حدود یکصد جلد بود، به من داد تا در کتابخانه بگذارم و دیگران بتوانند استفاده کنند. این کار او باعث شد بیشتر از قبل، دغدغه امانت دادن کتاب‌ها را داشته باشم. ازطرفی خانواده‌هایی که در محافل ما شرکت می‌کردند، خیلی تقاضا داشتند که برای نوجوانان محفل برگزار کنیم. کتاب‌ها بهانه‌ای شد تا از ابتدای امسال، محفل روشنک را برای نوجوانان دایر کنیم.

در این محفل جلسات کتاب‌خوانی و نقد کتاب و... برای نوجوانان برگزار می‌شود. نام گروهشان «کتابخورها» است و در هر محفل، درباره یکی از کتاب‌های مورد علاقه خودشان گفتگو می‌کنند. مجری و گرداننده محفل هم از بین خود نوجوانان انتخاب می‌شود. همچنین نوجوانان می‌توانند کتاب‌های مربوط‌به سن خودشان را به امانت ببرند.

 


به گردش انداختن کتاب‌های کتابخانه‌های شخصی

هدیه بعد از کتاب‌های اهدایی دوستش، به این موضوع فکر می‌کند که کتاب‌های کتابخانه‌های شخصی دیگر افراد را هم وارد چرخه مطالعه کند؛ برای همین به کسانی که می‌شناخته است، پیشنهاد می‌دهد کتاب‌هایشان را به امانت بگذارند و در قبالش، بابت امانت هر کتاب شبی پانصد تومان دریافت کنند.

او دفتر‌های مربوط به ثبت امانات کتاب را نشانمان می‌دهد. هر دفتر مربوط‌به تعدادی کتاب است و با برچسب، تقسیم‌بندی الفبایی انجام داده‌اند. هدیه می‌گوید: هر کتابی به امانت داده شود، هزینه‌اش را به خود مالک کتاب می‌دهیم. البته خیلی‌وقت‌ها هم امانت‌دهندگان دنبال این مبلغ نیستند و فقط دوست دارند که کتاب خوانده شود؛ برای همین درکل برای مبلغ سخت نمی‌گیریم.

محفل روشنا در فضای مجازی هم فعالیت می‌کند. هدیه می‌گوید: تا قبل از فیلترینگ، فضای مجازی‌مان فعال‌تر بود و به‌عنوان مثال قصه‌های امیرارسلان نامدار و... را به‌صورت مجازی می‌گذاشتیم. اکنون مثل قبل فعال نیستیم، اما بازهم نقد و معرفی کتاب، تئاتر یا جلسات ادبی را در فضای مجازی داریم.

یکی از دغدغه‌های هدیه و مادرش، انتقال دادن داستان‌های شفاهی قدیمی است. مریم‌خانم بیش از چهل داستان شفاهی قدیمی را که به گفته خودش داستان‌های مکتب‌خانه‌ای است، حفظ است و درباره بعضی‌هایشان، داستان نوشته است تا آنها را به شکل مکتوب درآورد.

او در حال حاضر مشغول نوشتن رمانی است که قهرمانش یک زن است و بخشی از تاریخ ایران و آداب و رسوم و سنت‌های تهران قدیم را روایت می‌کند.

مشابه این کتاب را هدیه براساس خاطرات پدرش از مشهد قدیم نوشته است. می‌گوید: پدرم خاطرات خیلی قشنگی از مشهد قدیم داشت و آنها را به‌زیبایی روایت می‌کرد؛ برای همین تصمیم گرفتم روایت‌هایش را مکتوب کنم که نتیجه‌اش، چاپ کتاب «خاش‌خادم» شد.

به گفته هدیه، این کتاب شبیه داستان‌های مجید است و به‌صورت داستانی، آداب و رسوم و سنت‌های قدیم مشهد را روایت می‌کند.



بخشی از سوابق و فعالیت‌های هدیه‌سادات میرمرتضوی

  • دانشجوی فعلی کارشناسی‌ارشد ادبیات نمایشی
  • رتبه سوم کشوری در جشنواره ملی پویانمایی و برنامه‌های عروسکی سال ۹۸ برای فیلم‌نامه‌نویسی مشترک انیمیشن «بچه‌های مسجد» به سفارش شبکه خراسان‌رضوی.
  • رتبه اول کشوری برای گزارش‌های «سوار بر زورق خیال در دریاچه قو» و «نه پای رفتن، نه تاب ماندن» در مسابقه مطبوعاتی انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر در سال ۹۸.
  • رتبه دوم کشوری در جشنواره «رایحه صلح» برای داستان کوتاه «آسمان بادکنکی من و هاله» در سال ۱۴۰۰.
  • برگزیده جشنواره نمایش‌نامه‌نویسی امضا برای نمایشنامه «ژوپیه ژوپیا» در سال ۱۴۰۱.
  • انتشار چند فیلم‌نامه کوتاه در کتاب گروهی «صدا، دوربین، حرکت».
  • مجموعه داستان «خاش‌خادُم» در سال ۱۴۰۲.

* این گزارش پنج‌شنبه ۴ مردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۵۸ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44